ایرومدیا

زنی خانه‌دار و میانسالی در آستانه شصت‌سالگی، وقتی می‌فهمد که همسرش به شکلی حقارت‌بار به او خیانت کرده، تصمیم می‌گیرد روی پای خودش بایستد و به‌جای بازی کردن نقش زن مظلوم و جلب ترحم دیگران، مسیر تازه‌ای را در زندگی‌اش دنبال کند

A middle-aged housewife on the verge of turning sixty, when she learns that her husband has betrayed her in a humiliating manner, decides to stand on her own two feet and pursue a new path in her life instead of playing the role of an oppressed woman and seeking the pity of others.

ماجرایی طنز از زندگی ناخواسته یک جوان متعصب‌ را روایت می‌کند که پیشنهادی عجیب، گذشته و آینده‌‌ او را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد و از سوی دیگر ماجراهای زنی که می‌خواهد اولین رئیس جمهور زن ایران شود...

It tells a humorous story about the unwanted life of a fanatical young man whose strange proposal affects his past and future, and on the other hand, the adventures of a woman who wants to become the first female president of Iran...

در جنوب شرقی استان سیستان و بلوچستان، یک بیوه بلوچ به نام بیبان تصمیم می گیرد سکوت کند و دیگر حرفی نزند. او با پسرش میران در خانه پدرشوهرش زندگی می کند. وقتی همبازی دوران کودکی او، همراز، به خانه برمی گردد، عشقی میانشان جان می گیرد؛ اما همه سعی می کنند بیبان را وادار کنند که این عشق ممنوعه را فراموش کند.

In the southeastern province of Sistan and Baluchestan, a Baloch widow named Beeban decides to keep silent and not to speak anymore. She lives in her father-in-law's house with her son, Miran. When her childhood playmate, Hamraz, ...

محمود از بیمارستان روانی مرخص می شود و فخری از آمدن محمود با خبر است. زمان زیادی از آمدن محمود به خانه نمی گذرد که مهمان ناخوانده ای به جمع آنها اضافه می شود و رازهای تاریک به تدریج فاش می شوند. ....

Mahmoud is discharged from the mental hospital and Fakhri is aware of Mahmoud's arrival. Not long after Mahmoud arrives home, an uninvited guest joins them and dark secrets are gradually revealed. ....

داستان زنی به همین نام را روایت می‌کند که با پیشرفت بیماری آلزایمر دست و پنجه نرم می‌کند. این بیماری نه تنها زندگی شخصی او، بلکه روابط او با اعضای خانواده و به ویژه پسرش را تحت تاثیر قرار داده است...

A woman named Aziz is struggling with her Alzheimer's disease advancing. Her illness has affected her personal life including her relationship with her family members especially her son.

دیدگاه امیر پسری ایرانی نسبت به چرخه زندگی روزمره اش تغییر کرده است، اما روزی با تلاقی سرنوشتش با یک دختر افغانستانی، طبیعت به او نشان می دهد که می تواند بیشتر از آنچه فکر می کند خودش را ثابت کند...

داستان شاهرخ و مرتضی است که در روز ۲۸مرداد ۱۳۳۲ در یک زایشگاه به دنیا می‌آیند و سال ها بعد در روزهای جنگ ایران و‌عراق و بمباران شهرها، به طور اتفاقی سر راه هم قرار می‌گیرند و وارد خانه‌ای متروکه روبروی همان زایشگاه می‌شوند. ورود آنها به این خانه و مواجهه با صاحبان قدیمی این خانه در دوره‌های تاریخی مختلف، سرآغاز ماجراهایی عجیب و می‌شود، که شاهرخ و مرتضی را درگیر حل آنها می‌سازد.

As the characters enter the large and mysterious house, they do not know that with each entry, a dark secret from the house's past is revealed; secrets that affect the lives of each individual.

این فیلم بخشی از زندگی مهدی بالی ، یک دزد و کلاهبرداری ایرانی را به تصویر می کشد.

This film depicts a part of the life of Mehdi Baligh, an Iranian thief and swindler.

به‌ دنبال درگذشت پدر خانواده در جریان برگزاری عروسی که چندبار بهم خورده است، خانواده او قصد پنهان کردن این خبر را دارند. شعار اصلی این فیلم برای اکران هم بامزه است: داستان یک ازدواج خرکی!

During the wedding of the daughter of the family, the head of the family dies.

خانواده مصیب در اوایل دهه هشتاد شمسی در شهر آبادان، در حال آماده شدن برای نوروز هستند. اوضاع خانه به دلیل مشکل اعتیاد پدر ناآرام است و وقوع یک اتفاق غیرمنتظره، همه را غافلگیر می کند...

Amidst US military tensions in 2000s Iran, a family in Abadan grapples with addiction and strained ties on New Year's Eve. A sudden crisis forces them to reevaluate their relationships and confront mortality in an uncertain world.